نه غزه نه لبنان جانم فدای….؟
آوریل 5, 2010 در 7:18 ب.ظ. | نوشته شده در Uncategorized | 6 دیدگاه
شهیده آزادگی و انسانیت خانم راشل کوری
در ۲۵ اسفند، سالگرد شهادت خانم راشل کوری، آیا کسی هست که از عظمت وی یاد کند؟ برایش بورس تحصیلی تعریف کند، خیابان یا میدانی را به نامش متبرک کند، به فکر ساختن مستندی باشد، در جلوی صدا و سیما به خاطر سانسور وی، تجمعی بکند یا …؟
درست در لحظهای كه بولدورز 60 هزار کیلویی كاترپیلار آمریكایی پیكر مطهر یك یاس مسیحی آمریكایی را به جرم دفاع غیر خشونت آمیز از خانۀ فرزندان مظلوم امت محمد (ص) در فلسطین، به زیر میكشید،
من داشتم برای ساخت و سوخت کاترپیلار، خون راشل را به صورت آنلاین در نوشابههای خوشگوار مشهدالرضا مینوشیدم. تو داشتی برای فراهم کردن «شام» فانتا میخریدی، خانم خبرنگارداشت با لوازم آرایشی لورئال، خود را برای مصاحبه با رئیس مجلس آماده میکرد؛ تمتعگزاران در مكه مكرمه پپسی سرو میشدند و بچه حزب اللهیها دردمندانه این فاحعه تراژیک و استراتژیک را با نوكیا به هم تسلیت میگفتند.
فطرت پاک انسانی از رنج همنوعان خود، درد میکشد، اگر به او اجازه دیدن و شنیدن داده شود.
v چکیده ماجرا: یکشنبه 16مارس 2003: راشل کوری دختر آمریكایی 23 ساله، از اهالی شهر المپیا در ایالت واشنگتن، به همراه 8 تن از دوستانش – پنج آمریكایی و سه انگلیسی – از اعضای جنبش جهانی همبستگی با ملت فلسطین (International Solidarity Movement) در محله «السلام» رفح، سعی میکنند که از اقدام یک دستگاه بولدوزر نظامی رژیم صهیونیستی، در ویران کردن خانۀ یک فلسطینی، جلوگیری کنند.
راشل در برابر بولدوز میایستد و از رانننده میخواهد که آن را متوقف سازد. وی پیراهن پرتقالی شبرنگی به تن دارد که از دور هم قابل تشخیص است. این فعال صلح، با بلندگوی خود با راننده بولدوز صحبت میکند. بقیه دوستانش نیز در فاصله 20 تا 15 متری راشل، با فریاد از راننده بولدوزر میخواهند كه توقف کند. اما بولدوزر همچنان به سوی راشل حرکت میکند، راشل روی یک تل خاک میرود؛
اما بولدوزر به او امان نمیدهد و هیولای آهنی 60 هزار كیلویی، پیكر راشل را به زیر میكشد، تیغه بولدوزر او را در خاک دفن میكند. در همین زمان دوستان راشل فریاد میکشند و به راننده بولدوزر اشاره میکنند که توقف کند!
بولدوزر چند متر جلوتر میایستد. بیل فولادیش را كاملا پایین میآورد و به سمت عقب حرکت میكند تا خوب مطمئن شود كه بدن راشل را درهم شكسته است. پس از این جنایت هولناك، نظامیان اشغالگر هیچگونه کمکی به راشل نمیكنند. چند دقیقه بعد، یک آمبولانس فلسطینی به محل حادثه میرسد و راشل را به بیمارستانی در رفح منتقل میكند. راشل همان جا جان میدهد.
مرگ دلخراش راشل کوری تنها دو روز در برخی رسانهها منعکس شد. غیر از روزنامههای ایالت واشنگتن عملا هیچ رسانه دیگری در پیگیری این جنایت مخوف، یا مراسم ختم و یادبود او در غزه که با دخالت تانکهای اسرائیلی به هم خورد و یا درباره عبور فخرفروشانه و با استهزاء بولدوزر قاتل از کنار مراسم و مزاحمت نیروهای اسرائیلی برای آمبولانس حامل جنازه راشل و یا درباره مجوز ندادن به والدین او برای سفر به فلسطین، گزارشی منتشر نکرد.
فردای روز شهادت راشل، ارتش اسرائیل نُه غیر نظامی فلسطینی از جمله سه کودک را کشت. این نخستین بار نیست که مردم بیگناه آمریکا به دست اسرائیلیها تلف میشوند. نیروهای اسرائیلی در نهم مارس 2002 یک زن آمریکایی 21 ساله را در حالی که کودکش را در آغوش داشت به قتل رساندند. او دورگه فلسطینی – آمریکایی بود. نیروهای اسرائیلی در 8 ژوئن1967 به ناو آمریکایی USS Liberty حمله کردند؛ 34 نفر را کشتند و 172 نفر را نیز زخمی کردند. اما گویی اتفاقی نیفتاده است! آنها این واقعه را دفن کردند و در هیچ یک از کتابهای تاریخ یا گزارشهای مربوط به خاورمیانه حتی اشارهای به آن نرفته است. اسرائیل بعد از چند سال به سر دواندن و تحقر آمریکاییها، بالاخره خسارت کمی به خانوادههای قربانیان آمریکا پرداخت.
v قصه پردازی اسرائیلی ها درباره شهادت مظلومانه راشل کوری: بولدوزر ارتش اسرائیل میخواست خانههایی را که مأمن تروریستها بود و از طریق تونلهای مخفی، در زیر آنها سلاح و مواد منفجره از مصر به رفح آورده میشد، خراب کند، اما راشل کوری سد راه این عملیات شد. یکی از این خانهها همان خانهای است که به ادعای والدین راشل، متعلق به یک پزشک بیگناه است. راشل و رفقای جنبشیاش وظیفه مراقبت از تونلهای زیرزمینی غزه را بر عهده داشتند.
او خود را در موقعیتی قرار داد تا بیرون از میدان دید راننده بولدوزر باشد و براثر این حرکت ناشیانه به زیر شنی سنگین ماشین کشیده شد و جان داد. راشل پیش خود حساب کرده بود اگر راننده متوجه مانع تراشی او در دسترسی به تروریستها بشود، عقبنشینی میکند؛ اما در محاسبهاش میدان دید کوچک راننده بولدوزر را حساب نکرده بود. تام هرندال از دیگر اعضای این جنبش است که در تیراندازیها کشته شد.
مادرم! من از دیدن آن مرد که فکر میکرد اگر با دو بچهاش از خانه خارج شود و آنطور در تیررس تانکها بچرخد بیشتر در امان است، وحشت کرده بودم. من واقعا میترسیدم که آنها کشته شوند، و برای همین سعی کردم خودم را بین آنها و تانک حایل کنم! این مسایل هر روز پیش میآید. اما دیدن آن پدر که با دوتا بچه کوچولویش در بیرون سرگردان بود و بینهایت غمگین به نظر میرسید، برایم لحظه عجیب و تجربه نشدهای را به وجود آورد …
مادرم! من خیلی روی حرفهایی که شما در تلفن گفتی؛ درباره اینکه خشونتهای فلسطینیها کمکی به حل قضیه نمیکند، فکر کردم. دو سال قبل شش هزار نفر از اهالی رفح در اسرائیل کار میکردند، این کارگران، امروز فقط ۶۰۰ نفرند. و بسیاری از این ۶۰۰ نقر هم، از اینجا رفتهاند؛ چون سه پست بازرسی بین اینجا و اشکلون (نزدیکترین شهر اسرائیل) دایر کرده اند که یک فاصله 40 دقیقهای را که راه هر روزه کارگران بوده، به یک مسافرت 12 ساعته و در واقع غیرممکن تبدیل کرده است … .
از شروع انتفاضه تاکنون 600 خانه در رفح خراب کردهاند، اکثریت ساکنان این خانهها هیچ ارتباطی با مبارزان نداشتند و فقط، در نزدیکی مرز زندگی میکردند. اخیرا شواهدی به دست آوردهایم که در گذشته، کشتیهایی که میباید گلهای غزه را به سمت بازارهای اروپا ببرند، هفتهها برای کنترل امنیتی در معبر «ارض» منتظر میماندند. به راحتی میتوانی تصور کنی که شاخههای گل که بعد از دو هفته معطلی در کشتی به بازار میرسند چه حالی دارند و چه بازاری میتوانند پیدا کنند. سرانجام هم، بولدوزرها آمدند و این مردم را از باغ و باغچه شان جدا کردند.
چه چیز برای این مردم مانده؟ اگر پاسخی داری به من بگو! من ندارم. اگر هر کدام از ما زندگی آنها را میدیدیم؛ میفهمیدیم که چطور آسایش و رفاه از آنها سلب شده، میدیدیم که چطور با فرزندانشان در جاهایی شبیه انبار و پستو زندگی میکنند؛ اگر این چیزها برای خودمان پیش میآمد و میدانستیم که سربازها، تانکها و بولدوزرها میتوانند هر لحظه برسند و تمام گلخانههایی را که مدتها ساختهایم خراب کنند، خودمان را بزنند و همراه 149 نفر دیگر، ساعتها و ساعتها بازداشت کنند، فکر کن، آیا برای دفاع از خودمان و از چیزهای اندکی که برایمان مانده، از هر وسیلهای، حتی خشونتآمیز، استفاده نمیکردیم؟ به نظر من چرا!
معتقدم در شرایط مشابه، اکثریت اسانها، هر طور که بتوانند، از خود دفاع میکنند. فکر میکنم عمو «گریچ» همین کار را میکند؛ فکر میکنم مادر بزرگ هم همین کار را میکند؛ فکر میکنم خودم هم همین کار را خواهم کرد.
مادرم! از من میخواهی که از مقاومت بدون خشونت حرف بزنم؟ دیروز، وقتی آن تله، منفجر شد، شیشه های تمام خانههای مسکونی اطراف فرو ریخت. ما داشتیم چای مینوشیدیم و من میخواستم با آن دوتا کوچولو بازی کنم! تا الان، اوقات سختی را گذراندهام! تحمل این همه محبت و مهربانی برایم بسیار دشوار است، آن هم از جانب مردمی که مستقیما با مرگ رو در رو هستند.
میدانم که در آمریکا، همه مسائل اینجا، اغراق آمیز به نظر میرسد. صادقانه بگویم، گاه، عطوفت مطلق این مردم که حتی در همان زمان که خانه و زندگی شان درهم کوبیده میشود، مشهود است، برای من سوررئالیستی است. برایم غیرقابل تصور است که آنچه در اینجا میگذرد، میتواند در دنیا پیش بیاید، بدون اینکه اغتشاش و آشوب و جنجال عمومی در پی داشته باشد.
اینها قلبم را به درد میآورد، همانطور که در گذشته هم برایم دردناک بود! چه چیزهای شنیعی که اجازه میدهیم در جهان بگذرد!
این چیزی است که من در اینجا شاهدش هستم؛ قتل و کشتار، حملههای موشکی، مرگ بچهها با گلوله، اینها قساوت است. و وقتی همه اینها را یکجا در ذهنم جمع میکنم، از احتمال فراموش شدن آن وحشت میکنم.
اکثریت غالب این مردم، حتی اگر از نظر اقتصادی امکان گریز از اینجا را داشته باشند، حتی اگر واقعا بخواهند دست از مقاومت بردارند و خاک خود را رها کنند و بروند (و این، به نظر می رسد کوچکترین هدف سفاکیهای شارون است) نمیتوانند. برای این که حتی نمیتوانند برای تقاضای روادید به اسرائیل بروند، و برای اینکه کشورهای دیگر اجازه ورود به آنها نمیدهند (نه کشور ما و نه کشورهای عربی). برای همین است که من فکر میکنم وقنی تمام امکان زنده بودن فقط در یک وجب جا (غزه) خلاصه میشود و از آن نمیتوان خارج شد، میتوانیم از «نسلکشی» حرف بزنیم. شاید شما بهتر بتوانی معنای «نسلکشی» را، بر طبق قوانین بین المللی تعریف کنی. من الان آن را در ذهن ندارم. اما من، اینک بهتر میتوانم آن را تصویر کنم، البته امیدوارم!
فکر می کنم تو می دانی که من دوست ندارم از این کلمات سنگین استفاده کنم. ولی واقعا سعی میکنم آن را تصویر کنم و بگذارم دیگران خودشان نتیجهگیری کنند. و با این حال، همچنان به توضیح و تشریح موقعیت ادامه میدهم.
من فقط میخواهم برای مادرم بنویسم و به او بگویم که من شاهد این نسل کشی تاریخی و حیلهگرانه هستم! من واقعا وحشت زدهام، و مدام اعتقاد عمیق خود را به انسانیت و شفقت انسانی، مورد سئوال قرار میدهم! اینها باید متوقف شود!
فکر میکنم چقدر خوب است که همه ما، همه کارهای دیگر را رها کنیم و زندگی خود را وقف این کار کنیم. اصلا فکر نمیکنم که این کار اغراق است. من هنوز هم دوست دارم برقصم، دوست پسر داشته باشم و با دوستان و همکارانم شادی کنم و بخندم؛ ولی در عین حال می خواهم که اینها متوقف بشود، بیرحمی و شقاوت! این چیزی است که حس میکنم! من احساس ناامیدی میکنم! من متأسفم که این پستی و دنائت جزو واقعیتهای جهان ماست! و اینکه ما، در عمل در آن شریکیم! این، آنی نیست که من برایش به دنیا آمدم! این، آنی نیست که مردم اینجا برایش به دنیا آمده باشند! این، دنیایی نیست که تو و بابا آرزویش میکردید؛ آنگاه که تصمیم گرفتید مرا داشته باشید.
این، آنی نیست که من وقتی به دریاچه کاپیتال نگاه میکردم، میگفتم: «اینست دنیای بزرگ! و من هم در آنم». من دوست ندارم بگویم که میتوانم در این دنیا در آسایش به سر ببرم و بدون هیچ نگرانی و در بی خبری کامل از شرکت خودم در این «نسل کشی»، زندگی کنم؛ باز هم انفجار بزرگی در دوردست!
وقتی از فلسطین برگردم، با کابوسهایم دست به گریبان خواهم بود و احساس گناه خواهم کرد از اینکه در اینجا نماندهام. اما میتوانم خود را در کار زیاد غرق کنم. آمدن به اینجا یکی از بهترین کارهایی است که تا به حال انجام دادهام.
خواهش میکنم وقتی به نظر خل میآیم، علت آنرا شرافتمندانه به این تعبیر کن که من در میان یک «نسل کشی» هستم که خودم هم بطور غیرمستقیم از آن حمایت میکنم و دولت من در آن مسئولیت زیادی دارد. دوستت دارم، همانطور که بابا را! متأسفم از این که نامه بدی نوشتهام!
28 فوریه 2003 . … ما هر روز صدای تانکها و بولدوزرها را می شنویم، این مردم نمونه خوبی هستند برای این که انسان، یاد بگیرد که چطور در راههای طولانی و سخت مقاومت کند. میدانم که این شرایط، با شدت و ضعف گوناگون بر آنان میگذرد. اما من، از قدرت آنان در حفظ و نشان دادن شرف انسانی شان حیرت میکنم. آنان در شرایط فوقالعاده دشواری که به سر میبرند، سخی و بخشنده هستند، حتی میخندند، زندگی خانوادگی را حفظ میکنند … .
راشل عزیز دیگر شهادت آرزویت نبود، نیازت شده بود! اما ما به جای آنكه پیرو علی و یاور مظلوم باشیم و به تحقق آنچه تو در ذهن پاكت از انسانیت میپرورانی و رفاه و راحتی خود را فدای مبارزه با ستم میكنی، مشغول نشخوار با دوستان مروت با «دشمنان مدارا» هستیم تا آسایش دو گیتی مان فراهم شود . اُف به این منطق كه با آموزههای ابتدایی انسانیت و دین ستیز دارد. شرم بر ما!
نام دخترم فاطمه است اما دوست دارم او را راشل صدا كنم. تا دلخوشی به اسم زیبای فاطمه رسم زیباتر فاطمه (تو) را، از یادم نبرد. صورت كبودت مسلمانان را به یاد یاس كبود میاندازد. چه آهوانه هول و هراس صهیونیزم و بلدوزر کاترپیلار 60 هزارکیلویی شیطان را به تمسخر گرفتی! تصویری که برای همیشه از تو در ذهن انسان میماند، چهرۀ لهیده و متلاشی شده تو در زیر بولدوزر كاترپیلار نیست، بلكه سیمای انسانیست با همه لطافتهای پاک و کودکانه که در نسیم دنیایی که تو در آرزویش بودی معصومانه میخندد!
وای بر صدا و سیمایی که صدا و سیمای معصوم ترا سانسور کند!
[1]. «وَ ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِیًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصیرا» نساء ۷۵.
«شما را چه شده است كه در راه خدا به مقاتله برنمیخیزید؟ در حالیكه مردان و زنان و كودكان بیچاره و مستضعف صدا میزنند: پرودگارا! ما را از این قریهای كه اهلش ظالم است نجات بده! و برایمان از طرف خودت ولیّی قرار بده و برایمان از طرف خودت یاریگری قرار بده”
سردار نورعلی شوشتری به مقام شهادت رسید
اکتبر 19, 2009 در 4:30 ب.ظ. | نوشته شده در Uncategorized | 3 دیدگاهسردار نورعلی شوشتری،سردار شوشتری، جانشین فرمانده زمینی سپاه و برخی دیگر از فرماندهان سپاه در شهر سرباز استان سیستان و بلوچستان به مقام شهادت رسیدند.
سردار شوشتری که با هدف شرکت در نشست سران طوایف و ریشسفیدان، راهی منطقه پیشین در محدوده منطقه سرباز شده بود، به دست افراد ناشناس، مورد حمله قرار گرفته و ترور شد.
همچنین در گزارش خبرگزاری فارس آمده است، صبح امروز در اقدامی تروریستی، جمعی از فرماندهان سپاه استان سیستان و بلوچستان به فیض شهادت نایل آمدند.
در این اقدام تروریستی، سردار نورعلی شوشتری، جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس، سردار محمدزاده فرمانده سپاه استان سیستان و بلوچستان،مرادی فرمانده سپاه ایرانشهر و فرمانده سپاه سرباز و علویان فرمانده تیپ امیرالمومنین (ع) به شهادت رسیدند.
این اقدام تروریستی، هنگامی رخ داد که این گروه از فرماندهان در تدارک برگزاری همایش وحدت میان عشایر شیعی و سنی کشور بودند.
یک منبع آگاه در ایرانشهر گفت: در عملیات تروریستی امروز منطقه پیشین شهرستان سرباز در مرز پاکستان با سیستان و بلوچستان 60 نفر به شهادت رسیده و یا زخمی شده اند.
ریگی این حملات تروریستی را بر عهده گرفت(تکمیلی)
منبع تابناک
ایمان…
آوریل 12, 2009 در 8:28 ق.ظ. | نوشته شده در فرهنگی | 8 دیدگاهبرچسبها: ایمان
روزي روزگاري اهالي يه دهكده تصميم گرفتند تا براي نزول باران دعا كنند, در روز موعود همه مردم براي مراسم دعا در محلي جمع شدند و تنها يك پسر بچه با خودش چتر آورده بود و اين يعني ايمان.
نجس ترین چیز دنیا!
ژانویه 22, 2009 در 5:07 ب.ظ. | نوشته شده در Uncategorized | 6 دیدگاهبرچسبها: طمع
روزی پادشاهی این سوال برایش پیش می آید و می خواهد بداند که نجس ترین چیزها در دنیای خاکی چیست. برای همین کار وزیرش را مامور میکند که برود و این نجس ترین نجس ترینها را پیدا کند و در صورتی که آنرا پیدا کند و یا هر کسی که بداند تمام تخت و تاجش را به او بدهد.
وزیر هم عازم سفر می شود و پس از یکسال جستجو و پرس و جو از افراد مختلف به این نتیجه رسید که با توجه به حرفها و صحبتهای مردم باید پاسخ همین مدفوع آدمیزاد اشرف باشد.
عازم دیار خود می شود در نزدیکی های شهر چوپانی را می بیند و به خود می گوید بگذار از او هم سؤال کنم شاید جواب تازه ای داشت بعد از صحبت با چوپان، او به وزیر می گوید من جواب را می دانم اما یک شرط دارد و وزیر نشنیده شرط را می پذیرد چوپان هم می گوید تو باید مدفوع خودت را بخوری وزیر آنچنان عصبانی می شود که می خواهد چوپان را بکشد ولی چوپان به او می گوید تو می توانی من را بکشی اما مطمئن باش پاسخی که پیدا کرده ای غلط است تو این کار را بکن اگر جواب قانع کننده ای نشنیدی من را بکش.
خلاصه وزیر به خاطر رسیدن به تاج و تخت هم که شده قبول می کند و آن کار را انجام می دهد سپس چوپان به او می گوید: » کثیف ترین و نجس ترین چیزها طمع است که تو به خاطرش حاضر شدی آنچه را فکر می کردی نجس ترین است بخوری» !!!!
تحریم شرکت ها ی اسراییلی
ژانویه 17, 2009 در 4:04 ب.ظ. | نوشته شده در Uncategorized | 9 دیدگاهبرچسبها: اسراییل, بایکوت, جنایت, غزه
با توجه به جنایات روزافزون اسراییل در غزه برای مقابله با این جنایات میتوان به مقابله به مثل دست زد که یکی از آن ها و در عین موثر ترین تحریم کالا ها و شرکت ها ی اسرایلی است…
در این جا در فایلی محتوی لیست کمپانی ها ی اسراییلی آمده است که آن هایی با رنگ قرمز مشخص شده اند مربوط به مواردی است میشوند که در داخل کشور ایران موجود می باشند
,disney,Nestle,Maggie,KitKat,Boss,GAP,Carrefour,CNN,IBM,ICQ,TIME,Star,Spirit,FantaMarlbro,Motorola……
در حاشیه ی بحران مالی آمریکا
ژانویه 16, 2009 در 2:25 ب.ظ. | نوشته شده در Uncategorized | بیان دیدگاهبرچسبها: آمریکا, بحران مالی
فروشنده ی مرد:عجب چیز عجیبی
فروشنده ی زن:آره…یه مشتری!!
سال نو…در غزه!
ژانویه 6, 2009 در 1:00 ق.ظ. | نوشته شده در کاریکاتور | 2 دیدگاهبرچسبها: جنگ, سال نو, صلح, غزه
بازخوانی پرونده شرکت های هرمی
دسامبر 9, 2008 در 5:22 ب.ظ. | نوشته شده در گلد کوئست | 20 دیدگاهNetwork Marketing چییست؟
از حوالی سال 1930 مفهومی بهنام بازاریابی شبکه ای از کشور آمریکا آغاز شد.در این روش تولید کننده به جای اینکه کالاها ی خود را از طریق عوامل پخش با درصد کمیسیون بالا به فروش برساند از طریق خود مردم و مشتریان این کار را انجام می دهد.بدین طریق شبکه ای از خریداران که تمایل دارنددر کار فرش به تولیدکننده کمک کرده منفعتی برای خود کسب نماید امر بازاریابی و فروش کالا را بر عهده می گیرند. در برخی از ادبیات از بازاریابی شبکه ای به عنوان بازاریابی چند لایه ای نیز نام برده می شود که هر دو عنوان ناظر به یک مفهوم هستند و به طور کلی در این روش فروشنده کالای خودش را به افرای در شبکه بازاریابی و فروش واگذار می کند و آن افراد نیز کالا را به چند نفر زیر دست خود واگذار می کنئ و بازاریابی می کنند و به همین ترتیب کار ادامه پیدا میکند و در نتیجه به صورت تصاعدی تعداد مشتریان و فروشندگان کالا در شبکه اضافه می شود.سازو کار بازاریابی شبکه ای به این شکل است که فرئ ی به یکی از این شرکت های مزبور تقاضای عضویت می دهد تا تبدیل به یک مالک مستقل کسب و کار شود و این فرد با استفاده از مستندات و آموزش های شرکت مورد نظر به عنوان موحود مستقل اقتصادی کارش را آغاز می کند و از طریق گرفتن کمیسیون به کسب در آمد می پردازد.
دسیسه ی هرمی
دسیسه ی هرمی نوعی کلاهبرداری است که شکل کلی آن به این صورت است که افراد با پرداخت مقداری پول عضو شرکتب می شوند تا در آینده با به عضویت در آورن چند نقر دیگر و
رشد زیر مجموعه ی مشتریان به چند برابر حق عضوبت دست پیدا کنند.در این دسیه عده ی زیاد یاز سرمایه گذاران در انتهای هرم به عدهی قلیلی در بالای هرم پول پرداخت می کنند.همچنین در این طرح محصولی فاقد ارزش یا دارا ی ارزش پایین یبه فروش می رسد و معولا در این طرح به مشتریان هیچ سرویسی ارئه نمی شو د. مشکل اصلی در دسیسه ی هرمی این است که علاوه بر این که هیچ فعالیت اقتصادی با وجوه دریافتی انجام نمی شود به علت اشباع سیستم بیش از 90% سرمایه گذاران به علت این که کس دیگری را برای اضافه شدن به هرم پیدا نمی کنند تمامی پول خود را از دست می دهند.در نتیجه پیرامید متلاشی می شود.
اشکال مختلف دسیسه ی هرمی
دسیسه ی هرمی در اشکال مختلفی ظاهر می شود. ولی همه ی آن ها در یک مشخصه ی برچیسته با هم برابر هستند. آن ها اصولا وعده ی سود بزرگی را بر اساس به استخدام در آوردن افراد جدید برای شرکت را (نه یک سرمایه گزاری یا فعالیت اقتصادی حقیقی)می دهند. به عنوان مثال طرح های هرمی ممکن است به شکل نامه های زنجیره ای در بیاید. طرز کار نامه های زنجیره ا ی به این صورت است که نامه ای به صندوق پستی الکترونیکی یا معمولی شخص فرستاده می شود. در نامه از شخص مورد نظر خواسته می شود تا به اشخاصی که در لیست نامشان آمده است مقداری پول(حتی 5 سنت ) داده شود و در عوض شخص می تواند نام خود را یه جای نام نفر اول لیست بگذارد و نامه را به اشخاص دیگری بفرستد و از آن ها هم بخواهد تا این کار را ادامه بدهند.
وجه تسمیه
شبکه ی اعضای این شرکت ها در لایه یای پایین افزای پیدا میکند و از این حهت ساختار شبکه مشتریان شبیه هرم است.ساده ترین صورت این شبکه ها نوع دودویی است که اگر با
یک عضو شروع شود ی از ده مرحله به بیش از هزار عضو جدید ی از بیست مرحله به بیش از یک میلیون عضو جدید پس از سی و سه مرحله به بیش از هشت میلیارد(8589934592 نفر) عضو جدید برای رشد نیاز دارد!
ترفند پونزی
یک عملیات سرمایهگذاری کلاه بردارانه است.در این ترفند به سرمایه گذاران سودهایی برگردانده میشود که از بهرههای متعارف بهطرزی غیر عادی بالاترهستند.البته این سود از
پول سرمایهگذاران بعدی تأمین میشود و شرکت یا فرد دریافتکنندهٔ سرمایه نیازی به انجام کار اقتصادی با پول دریافتی ندارد.نام این ترفند از نام چارلز پونزی گرفته شده است.از شرکتهایی که در ایران از این ترفند استفاده میکنند میتوان به گولد کوئست و سوئیس کش نام برد. در سال ۱۳۸۶ خورشیدی۱۶۰ نفر عوامل اصلی و فعالان اینگونه شرکتها در تهران دستگیر شدند.
در آگوست 1920 پونزی تحت پیگرد قرار میگیرد و بازداشت میشود .او توانسته بود از 17 هزار نفر معادل ده ها میلیون دلار کلاهبرداری کند. سرانجام پونزی گناهکار شناخته می شود. بازپرسان تلاش کردند تا از حساب های پیچیده ی پونزی بفهمند که او چه کلاهبرداری کرده است و در کجا خرج شده است.ولی آن ها هرگز موفق به حل این مسئله نشدند و تنها توانستند تخمین بزنند که میلیون ها دلار توسط پونزی مورد استفاده قرار گرفته است. شگرد پونزی به این صورت بود که او فکر می کرد می تواند از تفاوت دلار با دیگر ارزهای رایج
که برای فروش کپن های پستی مورد استفاده بود سوء استفاده کند.به این ترتیب پونزی به سرمایه گذارن وعده ی سود 40% را تنها در مدت 90 روز (در مقایسهبا سود5% بانک) می داد. او توانست در مدت کوتاهی مبلغی معادل 1 میلیون دلار کلاهبرداری کند.اما او تنها معادل 30$ کپن پستی را به فروش رسانده بود! ترفند پونزی نوع خاصی از دسیسه ی هرمی است که در آن سرمایه گذارن تنهاکاری که انجام می دهند این است که پول خود را بازاریاب بدهد و دیگران را هم به این کار تشویق کند… در ترفند پونزی وعده ی سودی کلان در مدتی کوتاه بدون انجام کاری اقتصادی با پول دریافتی است ترفند پونزی به نام های گوناگونی به کار برده می شود مانند: برنامه ی سرمایه گزاری پر بازده و وام پربازده .خصوصیت معمول آن ها وعده ی سود بالا بدون هیچ گونه تجارت اساسی می باشد.
نمونه های ترفند پونزی
1- طرح نام ساز چارلز پونزی1920 در ظرف 6 ماه پونزی رو از یک فرد ناشناخته تبدیل کرد به یکی از ملیونرهای بوستون.وی مدعی بود با مبادله کپن های پستی سود میبرد.و او
ظرف 45 روز 50 % سود پرداخت میکرد یا طی 90 روز پول شما 2 برابر میشد. 400.000 نفر و معادل 15 ملیون دلار (1920) معادل 150 ملیون دلار فعلی در این طرح سرمایه گزاری شد. ودر آخر فقط یک سوم پول به افراد برگردانیده شد.
2- در سال 1899 شخصی به نام ویلیام میلر طرحی به نام»Franklin Syndicate » را در نیویورک راه اندازی کرد .وی وعده سود هفته ای 10 % داده بود. او یکی از بنیان گزاران مبانی اصلی طرح های پونزی مانند REINVEST بود.او 1 ملیون دلار کلاه برداری کرده بود که مجبور به باز پس دادن پول ها و تحمل 10 سال زندان شد.پس از ازاد شدن وی به اداره یک بقالی پرداخت.
3- بین سالهای 1970 تا 1984 در پرتقال خانم دونا برنسا که به بانکدار مردم معروف شده بود. یک طرح پونزی ایجاد کرده بود و سود ماهیانه 10 % پرداخت میکرد .وی همیشه ادعا می کرد که قصد او کمک به فقرا و خیر بوده است .پس از دستگیری و در دادگاه مشخص شد وی معادل 85 ملیون یورو امروز پول در اختیار دارد.او به 10 سال زندان محکوم شد .
4 – در سال 1987 در میشیگان طرح A.J. Obie از 1600 نفر معادل 50 ملیون دلار کلاهبرداری کرد و بزرگترین پونزی تاریخ ایالت لقب گرفت
5 – در سال 1992 در نیویورک شرکت لوله کشی جهانی ABC یکی از طرح های پونزی خیلی موفق بود.ولی پس از اینکه یکی از سرمایه گزاران کاراگاه خصوصی استخدام کرد متوجه شد که این شرکت هیچ کار ی انجام نمیدهد.این شرکت تا سال 1999 به کار خود مشغول بود و در سال 2003 مشخص شد محل اصلی این شرکت یک انبار متروکه است.انها از 696,369 نفر مبلغ $232.69 ملیون دلار در طی این مدت کلاهبرداری کردند .مدیر وگرداننده این طرح برای همه ناشناخته میباشد.
6- در پاییز 1994 کلوپ سلطلنتی اروپایی فرو پاشید و 1.1 ملیارد دلار خسارت بر اعضای خود وارد کرد. این کلاه برداری توسط H Güntherans اداره میشد .در بخش های یوری و گلاروس سوییس تقریبا از هر 10 نفر یک نفر در این طرح سرمایه گزاری کرده بود. در این طرح شما 1400 فرانک سرمایه گزاری میکردی و به مدت 12 ماه هر ماه 200 فرانک دریافت میکردید. (مثل سوییس کش) این تشکیلات در آلمان قرار داشتند.
7- در ماه می 1995 دادستان کل پنسیلوانیا دستور توقیف دارایی ها شرکت Philanthtopy Fundation و مدیر عامل آن را صادر کرد. آن ها از 1100 واوطلب از جمله صلیب سرخ مبلغ 500 میلیون دلار پول جمع کردند.
8- در سال 1997 دولت آلبانی رسما تعدادی طرح پونزی و هرمی را مورد تایید قرار داد. و نگامی که پایان اجتناب ناپزیر فرا رسید . مردم آلبانی که 1.2 ملیارد دلار پول از دست داده
بودند شورش کردند و به خیابان ها ریختند و حکومت را از تغییر دادند!
9- در سال 2000 یک طرح پونزی که توسط وزیر Scientology اقای Reed Slatkin اداره می شد لو رفت و هنگامی که افراد شروع به برداشت سرمایه های خود کردند از هم پاشید.اسلاتکین 600 ملیون دلار از 500نفر سرمایه گذار پولدار از جمله ستاره های هالیوود پول جمع کرده بود.
10- در می 2006 شخصی به نام جیمز پاول لوییس به دلیل گرداندن یک پونزی 311 ملیون دلاری به نام Financial Advisory Consultants به مدت 20 سال محکوم به 30 سال زندان شد.
11- در اکتبر سال 2006 در مالزی دو نفر از اعضای عالی رتبه جامعه و چند نفر دیگر به عنوان گرداندن یک طرح پونزی به نام سوییس کش یا سوییس میوچوال فاند 1948 دستگیر شدند انها 300 درصد سود طی 15 ماه پرداخت میکردند.و ادعا میکردند در زمینه ها مختلف مانند اکتشاف نفت و کشاورزی و غیره فعالیت می کنند.آنها بیشتر در مالزی و اندونزی فعالیت داشتند.
12- در جمعه 13 اپریل 2007 شخصی به نام سبته حسن شاه در وزیر آباد پاکستان دستگیر شد.او در ابتدا پول افراد را طی 1 ماه دو برابر میکرد و بعد طی روز90 .وی مظنون به
این است که ظرف مدت کوتاهی مبلغ زیادی پول 1.1 ملیارد دلار پول جمع آوری کرده باشد.
13- در روز ۱۸ آگوست ۲۰۰۷ سایت های سوئیس کش یا سوئیس میوچوال فاند ۱۹۴۸ محو شدند و مقایسه ی ترفند پونزی با دسیسه ی هرمی در دسیسه ی هرمی افراد به صورت تنها به بدست آورن پول با تلاش برای …به هرم می کنند.با اینکه سرمایه گذاران ادعا می کنند که سرویس یا محصولات قانونی به فروش می رسانند ولی روش کار آن ها به این صورت است که آن ها تنها پول از سرمایه گذاران جدبد میگیرند و به سرمایه گذاران قبلی می دهند.ولی سرانجام پبرامید فرو خواهد پاشید و بیش از90% از سرمایه گذارن که در انتهای هرم قرار می گیرند سرمایه ی خود را از دست می دهند.یک طرح پونزی شباهت زیادی به یک دیسیسه ی هرمی دارد.چون در هر دوی آن ها اساس در جذب افرادبه طرح می باشد.اما در یک ترفند پونزی هیچ راهی برای پرداخت وجه به سرمایه گذاران جدید وجود ندارد. در زبان انگلیسی اصطلاح وجود دارد که به زیبایی این ترفند را توصیف می کند:»دزدیدن از پیتر برای پرداخت کردن به پال» به همین دلیل گاهی اوقات به این طرح فریبکارانه طرح «پیتر-پال» گفته می شود.دسیسه ی هرمی و ترفند پونزی هر دو کاملا اغوا کننده هستند.به خاطر اینکه آن قادر هستند تا مقدار بسیار زیادی سود را به اولین سرمایه گذارن برگرداند.هنوز هر دو آن ها غیر قانونی هستند.این دو طرح به ناچار از هم گسسته خواهند شد.چون جمعیت جهان نمی تواند پاسخگوی نیاز جمعیتی این دو طرح باشد.زمانی که طرح متلاشی میشود تعداد بسیار زیادی از سرمایه گذاران در انتهای هرم به این نتیجه می رسند که نمی توانند خسارت خود را جبران کنند
آیا بازاریابی شبکه ای قانونی است؟
بعد از تشکیل کمپانی Amway و فراگیر شدن شیوۀ فروش آن در ایالات متحده آمریکا وکانادا و ادعای دارندگان این کمپانی که 500 هزار دلار تنها در عرض یک سال سود کرده اند بسیاری را متحیر ساخت که چگونه یک کمپانی نوپا توانسته تنها در عرض یک سال به این سود برسد . در همین زمان برای بررسی عملکرد Amway پرونده ای برای آن تشکیل شد و به دادگاه فرستاده شد شاکی پرونده FTC و متهم آن Amway بود ، رسیدگی به این پرونده به مدت چهار سال از سال های 1975 الی 1979 در دادگاه به طول انجامید و در نهایت Amway با دلایلی قانع کننده و بیان این مسئله که فروش در Amway بر مبنای محصول است ونه Pyramid قائله را به نفع خود تمام کرد . بعد از آن کمپانی های دیگری از روش Amway برای فروش محصولات خود استفاده کردند و این روش از فروش به مردم وموسسات و نهادهای دولتی آمریکا معرفی شد . وقتی FTC : Federal Trade Commission در سال 1979 بیانیه ای مبنی بر آن که Amway corporation یک کمپانی قانونی است صادر کرد بازاریابی شبکه ای وجه ای قانونی
به خود گرفت و این دفاعیات Amway بود که باعث شد حالا من و شما و بسیاری از مردم دنیا اهدافی بلند بالا را در بازاریابی شبکه ای جستجو کنیم . چندی بعد در سال های 1995و1994 وقتی بازاریابی شبکه ای به اوج خود رسید FTC و برخی از ارگانهای بسیاری از کشورها بر آن شدند تا قوانین و بیانیه هائی را برای جلوگیری از طرح های هرمی (Pyramid schemes ) و کلاهبرداری هائی که با استفاده از این سیستم به وجود آمده بود را صادر کنند .
بارزاریابی سطحی یا دسیسه ی هرمی؟
بازاریابی شبکه ای دارای اصول و قواعد خاصی است که اگراین اصول رعایت نشوند می تواند یک کمپانی را به یک کمپانی غیر قانونی تبدیل کند . برخی از این اصول از این قرار
است :
1 ) هیچ کمپانی ای نمی تواند بازاریاب های خود را ایجاب کند تا آنها به افراد بگویند اگر شما از این کمپانی خرید کنید سریعاً پول دار یا ثروتمند می شوید (Get Quick Rich) . هیچ
بازاریابی حق ندارد بگوید به طور مثال فلان شخص که از بالا گروهی ها می باشد از این راه به ثروت ، خانه ، اتومبیل و ………. رسیده است.
2) طرح هایی که کالا یا خدماتی درآنها ارائه نمی شود بی شک Pyramidهستند.
3) کمپانی هایی که کالاهای خود را با قیمتی بیش از قیمت معمول بازار می فروشند و کالاهایشان دررقابت بازارقیمت گذاری نمی شوند Pyramid هستند .
4) چنانچه با طرحی از یک کمپانی بازاریابی شبکه ای روبرو شدید که کالاهای آن در بازار بدون استفاده از این روش قابلیت فروش نداشتند بی شک آن را Pyramid تلقی کنید .
5) توجه داشته باشید که برحسب نیاز واقعی خود به کالای یک کمپانی وارد طرح بازاریابی آن شوید .
6) هنگامی که با طرحی روبرو شدید این سوالات را از خود بپرسید : کمپانی چه گذشته ای داشته است ؟ چه کالاهائی را می فروشد ؟ آیا کالاهای آن به مقدار زیادی در بازار فروش
دارد ؟ آیا کمپانی مدرکی برای اثبات ادعاهای خود دربارۀ کالاهای خود دارد ؟ آیا کالا با توجه به رقابتی که در بازار وجود دارد قیمت گذاری شده ؟ چه قدر باید سرمایه گذاری کنید تا به طرح کمپانی بپیوندید ؟ آیا تعهدی برای حداقل فروش های ماهیانه برای کسب یک پورسانت وجود دارد ؟ آیا شما برای جذب کردن توزیع کنندگان جدید برای بدست آوردن پورسانتتان مورد
نیازید یا برای جذب مصرف کنندگان ؟ موارد ذکر شده تنها بخشی از معیارها برای ارزیابی کمپانی های بازاریابی شبکه ای می باشد که بخشی از آنها در بیانیه های سازمان های دولتی موجود است . اگر با شرکتی روبرو شدید که نمی توانستید تشخیص دهید که بازاریابی شبکه ای است یا پیرامید بهترین راه آن است که با یک فرد آگاه در مورد آن مشورت کنید . حتی اگر قیمت کالاهای شرکتی پایین باشد و اینکه مبلغی که پرداخت می کنید برای شما اهمیت نداشت باز هم مراقب باشید اگر این کمپانی Pyramid و غیر قانونی باشد شما به دلیل اینکه افرادی را عضو طرح مورد نظر می کنید وادعای کسب درآمد می کنید و باعث و بانی مال باخته شدن آنها شده اید مجرم هستید . بر طبق قوانین سنگاپور هر فردی که در طرح های pyramid شرکت کند مبلغ 200,000 دلار جریمه می شود و اگر قادر به پرداخت آن نباشد به 5 سال زندان به جرم نشر اکاذیب محکوم می شود .
اثرات مخرب Pyramid بسیار برای کشورها ، مصرف کنندگان و شرکت ها گران تمام می شود . Pyramid در بسیاری کشور ها اثرات مخرب اقتصادی زیادی به جا گذاشته است. یکی از این کشورها که لطمه هائی شدید خورده است آلبانی می باشد که در دهه 90 پس از آزادی از دست کمو نیست ها با این مشکلات روبرو شد واین کشور را فقیرتر از پیش کرد . مرگ راپوش ژافری یکی از مدیران شرکت های کلاهبرداری در ماه مِی سال 2004 در زندان به دلیل سرطان کبد پایانی بر پیرامید در آلبانی بود .
سکوت تلخ!
سپتامبر 22, 2008 در 5:27 ب.ظ. | نوشته شده در فرهنگی | 4 دیدگاهبرچسبها: امام علی, اتحاد, اتحاد مسلمانان, دین, سکوت
منبع مطالب کتاب سیری در نهج البلاغه اثر شهید مرتضی مطهری می باشد که عینا در اینجا آورده شده است…
سومين بخش از مسائل مربوط به خلافت كه در نهج البلاغه انعكاس يافته
است مساله سكوت و مدارای آنحضرت و فلسفه آن است .
مقصود از سكوت ، ترك قيام و دست نزدن به شمشير است ، و الا چنانكه
قبلا گفتها يم ، علی از طرح دعوی خود و مطالبه آن و از تظلم در هر فرصت
مناسب خودداری نكرد .
علی از اين سكوت به تلخی ياد میكند و آنرا جانكاه و مرارتبار میخواند:
» « و اغضيت علی القذی و شربت علی الشجی و صبرت علی اخذ الكظم و
علی امر من العلقم » » .
خار در چشمم بود و چشمها را بر هم نهادم ، استخوان در گلويمگير كرده
بود و نوشيدم ، گلويم فشرده میشد و تلختر از حنظل در كامم ريخته بود و
صبر كردم .
سكوت علی سكوتی حساب شده و منطقی بود نه صرفا ناشی از اضطرار و
بيچارگی ، يعنی او از مياندو كار بنا به مصلحت يكی را انتخاب كرد كه شاقتر و فرسايندهتر بود ،
برای او آسان بود كه قيام كند و حداكثر آن بود كه بواسطه نداشتن يار و
ياور خودش و فرزندانش شهيد شوند ، شهادت آرزوی علی بود و اتفاقا در
همين شرايط است كه جمله معروف را ضمن ديگر سخنان خود به ابوسفيان فرمود
:
» « و الله لابن ابيطالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه » » ( 1 ) .
به خدا سوگند كه پسر ابوطالب مرگ را بيش از طفل پستان مادر را دوست
میدارد ، علی با اين بيان به ابوسفيان و ديگران فهماند كه سكوت من از
ترس مرگ نيست ، از آن است كه قيام و شهادت در اين شرايط بر زيان
اسلام است نه به نفع آن .
علی خود تصريح میكند كه سكوت من حساب شده بود ، من از دو راه آنرا كه
به مصلحت نزديكتر بود انتخاب كردم : » « و طفقت ارتای بين ان اصول
بيد جذاء او اصبر علی طخيه عمياء ، يهرم فيها الكبير و يشيب فيها الصغير
و يكدح فيها مؤمن حتی يلقی ربه ، فرايت ان الصبر علی هاتی احجی فصبرت و
فی العين قذی و فی الحلق شجی » » ( 2 ) .
در انديشه فرو رفتم كه در ميان دو راه كدام را برگزينم ؟ آيا با كوته
دستی قيام كنم يا بر تاريكيی كور صبر كنم ، تاريكيی كه بزرگسال در آن
فرتوت میشود و تازه سال پير میگردد و مؤمن در تلاشی سخت تا آخرين نفس
واقع میشود ، ديدم صبر بر همين حالت طاقتفرسا عاقلانه تر است پس صبر
كردم در حاليكه خاری در چشم و استخوانی در گلويم بود .
اتحاد اسلامی
طبعا هر كسی میخواهد بداند آنچه علی درباره آن میانديشيد ، آنچه علی
نمیخواست ، آسيب ببيند ، آنچه علی آن اندازه برايش اهميت قائل بود كه
چنان رنج جانكاه را تحمل كرد چه بود ؟ حدسا بايد گفت آن چيز وحدت صفوف
مسلمين و راه نيافتن تفرقه در آن است ، مسلمين قوت و قدرت خود را كه
تازه داشتند به جهانيان نشان میدادند مديون وحدت صفوف و اتفاق كلمه خود
بودند ، موفقيتهای محير العقول خود را در سالهای بعد نيز از بركت همين
وحدت كلمه كسب كردند ، علی القاعده علی به خاطر همين مصلحت ، سكوت و
مدارا كرد .
كه طلحه و زبير نقض بيعت كردند و فتنه داخلی ايجاد نمودند ، علی مكرر
وضع خود را بعد از پيغمبر با اينها مقايسه میكند و میگويد من به خاطر
پرهيز از تفرق كلمه مسلمين از حق مسلم خودم چشم میپوشيدم و اينان با
اينكه به طوع و رغبت بيعت كردند بيعت خويش را نقض كردند ، و پروای
ايجاد اختلاف در ميان مسلمين را نداشتند .
ابن ابی الحديد در شرح خطبه 119 از عبدالله بن جناده نقل میكند كه گفت
:
» روزهای اول خلافت علی در حجاز بودم و آهنگ عراق داشتم ، در مكه
عمره بجا آوردم و به مدينه آمدم ، داخل مسجد پيغمبر شدم ، مردم برای نماز
اجتماع كردند ، علی در حاليكه شمشير خويش را حمايل كرده بود بيرون آمد و
خطابهای ايراد كرد . در آن خطابه پس از حمد و ثنای الهی و درود بر
پيامبر خدا چنين فرمود : پس از وفات رسول خدا ما خاندان باور نمیكرديم
كه امت در حق ما طمع كند اما آنچه انتظار نمی رفت واقع شد ، حق ما را
غصب كردند و ما در رديف توده بازاری قرار گرفتيم ، چشمهايی از ما
گريست و ناراحتیها به وجود آمد « و ايم الله لولا مخافه الفرقه بين
المسلمين و ان يعود الكفر و يبور الدين لكنا علی غير ما كنا لهم عليه »
به خدا سوگند اگر بيم وقوع تفرقه ميان مسلمين و بازگشت كفر و تباهی
دين نبود رفتار ما با آنان طور ديگر بود .
آنگاه سخن را درباره طلحه و زبير ادامه داد و فرمود اين دو نفر با من
بيعت كردند ولی بعد بيعت خويش را نقض كردند ، عايشه را برداشته با
خود به بصره بردند تا جماعت شما مسلمين را متفرق سازند .
ايضا از كلبی نقل میكند :
علی قبل از آنكه به سوی بصره برود در يك خطبه فرمود : قريش پس از
رسول خدا حق ما را از ما گرفت و به خود اختصاص داد . « فرايت ان الصبر
علی ذلك افضل من تفريق كلمه المسلمين و سفك دمائهم و الناس حديثوا عهد
بالاسلام و الدين يمخض مخض الوطب يفسده ادنی وهن و يعكسه اقل خلق » .
ديدم صبر از تفرق كلمه مسلمين و ريختن خونشان بهتر است ، مردم تازه
مسلمانند و دين مانند مشكی كه تكان داده میشود كوچكترين سستی آنرا تباه
میكند و كوچكترين فردی آنرا وارونه مینمايد . آنگاه فرمود چه میشود طلحه
و زبير را ؟ خوب بود سالی و لااقل چند ماهی صبر میكردند و حكومت مرا
میديدند آنگاه تصميم میگرفتند ، اما آنان طاقت نياوردند و عليه من شوريدند
و در امری كه خداوند حقی برای آنها قرار نداده با من به
كشمكش پرداختند .
ابن ابیالحديد در شرح خطبه شقشقيه نقل میكند :
در داستان شورا چون عباس میدانست كه نتيجه چيست از علی خواست كه در
جلسه شركت نكند اما علی با اينكه نظر عباس را از لحاظ نتيجه تاييد
میكرد پيشنهاد را نپذيرفت ، و عذرش اين بود « انی اكره الخلاف » من
اختلاف را دوست نمیدارم ، عباس گفت اذا تری ما تكره يعنی بنابراين با
آنچه دوست نداری مواجه خواهی شد .
در جلد دوم ذيل خطبه 65 نقل میكند :
يكی از فرزندان ابولهب اشعاری مبتنی بر فضيلت و ذيحق بودن علی و بر
ذم مخالفانش سرود ، علی او را از سرودن اين گونه اشعار كه در واقع نوعی
تحريك و شعار بود نهی كرد و فرمود : « سلامه الدين احب الينا من غيره »
برای ما سلامت اسلام و اينكه اساس اسلام باقی بماند از هر چيز ديگر
محبوبتر و با ارجتر است .
از همه بالاتر و صريحتر در خود نهج البلاغه آمده است . در سه مورد از
نهج البلاغه اين تصريح ديده میشود :
كار مسلمين رو به راه باشد و تنها بر من جور و جفا شده باشد مخالفتی
نخواهم كرد .
3 – آنگاه كه مالك اشتر از طرف علی ( ع ) نامزد حكومت مصر شد
آنحضرت نامهای برای مردم مصر نوشت ( اين نامه غير از دستور العمل مطولی
است كه معروف است ) در آن نامه جريان صدر اسلام را نقل میكند تا آنجا
كه میفرمايد :
« فامسكت يدی حتی رايت راجعه الناس قد رجعت عن الاسلام يدعون الی محق
دين محمد (ص) فخشيت ان لم انصر الاسلام و اهله اری فيه ثلما او هدما تكون
المصيبه به علی اعظم من فوت ولايتكم التی انما هی متاع ايام قلائل » (3) .
من اول دستم را پس كشيدم تا آنكه ديدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند
( مرتد
شدند اهل رده ) و مردم را به محو دين محمد دعوت میكنند ، ترسيدم كه اگر
در اين لحظات حساس اسلام و مسلمين را ياری نكنم خرابی يا شكافی در اساس
اسلام خواهم ديد كه مصيبت آن بر من از مصيبت از دست رفتن چند روزه
خلافت بسی بيشتر است .
دو موقف ممتاز
علی ( ع ) در كلمات خود به دو موقف خطير در دو مورد اشاره میكند و
موقف خود را در اين دو مورد ، ممتاز و منحصر به فرد میخواند يعنی او در
هر يك از اين دو مورد خطير تصميمی گرفته كه كمتر كسی در جهان در چنان
شرائطی میتواند چنان تصميمی بگيرد . علی در يكی از اين دو مورد حساس
سكوت كرده است و در ديگری قيام ، سكوتی شكوهمند و قيامی شكوهمندتر ،
موقف سكوت علی همين است كه شرح داديم .
سكوت و مدارا در برخی شرائط بيش از قيامهای خونين نيرو و قدرت تملك
نفس میخواهد . مردی را در نظر بگيريد كه مجسمه شجاعت و شهامت و غيرت
است ، هرگز به دشمن پشت نكرده و پشت دلاوران از بيمش میلرزد ، اوضاع و
احوالی پيش میآيد كه مردمی سياست پيشه از موقع حساس استفاده میكنند و
كار را بر او تنگ میگيرند تا آنجا كه همسر بسيار عزيزش مورد اهانت
قرار میگيرد و او خشمگين وارد خانه میشود و با جملههائی كه كوه را
از جا میكند شوهر غيور خود را مورد
عتاب قرار میدهد و میگويد :
پسر ابو طالب چرا به گوشه خانه خزيدهای ؟ تو همانی كه شجاعان از بيم
تو خواب نداشتند اكنون در برابر مردمی ضعيف سستی نشان میدهی ، ايكاش
مرده بودم و چنين روزی را نمیديدم .
علی خشمگين از ماجراها از طرف همسری كه بینهايت او را عزيز میدارد
اين چنين تهييج میشود ، اين چه قدرتی است كه علی را از جا نمیكند ، پس
از استماع سخنان زهرا با نرمی او را آرام میكند كه : نه ، من فرقی
نكردهام ، من همانم كه بودم ، مصلحت چيز ديگر است تا آنجا كه زهرا را
قانع میكند و از زبان زهرا میشنود : « حسبی الله و نعم الوكيل » .
ابن ابی الحديد در ذيل خطبه 215 اين داستان معروف را نقل میكند :
روزی فاطمه سلام الله عليها علی ( ع ) را دعوت به قيام میكرد ، در همين
حال فرياد موذن بلند شد كه اشهد ان محمد رسول الله علی ( ع ) به زهرا
فرمود آيا دوست داری اين فرياد خاموش شود ؟ فرمود : نه ، فرمود سخن من
جز اين نيست .
اما قيام شكوهمند و منحصر به فرد علی كه به آن میبالد و میگويد احدی
ديگر جرات چنين كاری را نداشت .
قيام در برابر خوارج بود .
» « فانا فقات عين الفتنه و لم يكن ليجترا عليها احد غيری بعد ان ماج
غيهبها و اشتد كلبها » » .
تنها من بودم كه چشم اين فتنه را در آوردم ، احدی غير از من جرات بر
چنين اقدامی نداشت ، هنگامی دست به چنين اقدامی زدم كه موج تاريكی و
شبهه ناكی آن بالا گرفته هاری آن فزونی يافته بود .
تقوای ظاهری خوارج طوری بود كه هر مؤمن نافذ الايمانی را به ترديد وا
میداشت ، جوی تاريك و مبهم ، و فضائی پر از شك و دو دلی به وجود آمده
بود . آنان دوازده هزار نفر بودند كه از سجده زياد پيشانيشان و
سرزانوهاشان پينه بسته بود ، زاهدانه میخوردند و زاهدانه میپوشيدند و
زاهدانه زندگی میكردند . زبانشان همواره به ذكر خدا جاری بود ، اما روح
اسلام را نمیشناختند و ثقافت اسلامی نداشتند ، همه كسريها را با فشار بر
روی ركوع و سجود میخواستند جبران كنند . تنگ نظر ، ظاهر پرست ، جاهل و
جامد بودند و سدی بزرگ در برابر اسلام .
علی به عنوان يك افتخار بزرگ میفرمايد : اين من بودم كه خطر بزرگی را
كه از ناحيه اين خشكه مقدسان متوجه شده بود درك كردم ، پيشانيهای پينه
بسته اينها و جامههای زاهدانه و زبانهای دائم الذكرشان نتوانست چشم
بصيرت مرا كور كند ، من بودم كه دانستم اگر اينها پا بگيرند چنان اسلام
را به جمود و تقشر و تحجر و ظاهر گرائی خواهند كشاند كه ديگر كمر اسلام راست
نشود .
آری اين افتخار تنها نصيب پسر ابوطالب شد ، كدام روح نيرومند است كه
در مقابل قيافههای آنچنان حق به جانب تكان نخورد ؟ و كدام بازو است كه
برای فرود آمدن بر فرق اينها بالا رود و نلرزد ؟ !
چند تا اصطلاح انگلیسی(Idiom) که در آن ها از نام حیوانات استفاده شده است 2
آگوست 4, 2008 در 6:49 ق.ظ. | نوشته شده در آموزش زبان انگليسي | 11 دیدگاهبرچسبها: animal, animal idiom, idiom
In hog heaven—>Be very happy:We gave him a flying lesson for his birthday.
بسیار شاد بودن—–>ما به عنوان هدیه ی تولد کلاس آموزش پرواز برایش جور کردیم…بسیار شاد بود(یا یه چیزی شبیه به این که خودمون میگیم طرف داشت تو آسمونا سیر میکرد!)He was in hog heaven!
Get someone’s goat—>annoy someone:It really gets my goat when
باعث آزار کسی شدن—->واقعا اعصابم خورد میشه وقتی که اونو سرزنش میکنه she criticiese him
بیشترین یک چیز—->او اکثر تکالیفش رو انجام داد The lion’s share—>Most of something:She did the lion’s share of
housework.
چیز گرانقیمت ولی بی ارزش—>بعضی ها معتفند که استادیوم یک چیز تجملاتی است White elephant—>Something expensive,but useless:People say that the stadium
is a white elephant and a waste of money
to be continued…
ساخت یک وبگاه یا وبنوشت رایگان در WordPress.com.
Entries و دیدگاهها feeds.